اکثریت برندهای مشهور نامهایی کوتاه و مختصر هستند که با خلاقیت و ابتکار طراحان به گونهای منحصربهفرد خلق شدهاند. تعدادی از این برندها ترکیبی اختصاری از حروف اول نام کامل شرکت یا نام مالکان و موسسان اولیه آن هستند.
باید گفت که خلق یک لوگو بیش از وجود یک نوشته تاثیرگذار خواهد بود. یک تصویر به یاد ماندنی و منحصربه فرد که حروفی نیز در آن گنجانده شده باشد، به مراتب بیش از یک متن برای یک کسب و کار فایده خواهد داشت. نکته دیگر این است که هر چقدر هم یک برند مفید باشد، تا زمانی که به وفور در معرض دید قرار نگیرد، هیچ سودی به حال صاحبان برند نخواهد داشت.
تمامی لوازمالتحریر یک بانک باید نام برند را روی خود داشته باشد. کارتهای ویزیت، سربرگها، تقویم و هدایای تبلیغاتی، کیفهای حمل اسناد و لپتاپ و هرآنچه که به بانک و محصولات یا خدمات آن مرتبط است. مشتریان احتمالی باید بارها وبارها این نام را ببینند تا به خاطرشان بسپارند. راههای مختلفی برای عرضه برندها به مشتریان بالقوه وجود دارد. تبلیغات مهمترین و سریعترین راه به شمار میرود.
میتوان با حضور در روزنامهها، مجلات، تلویزیون، رادیو و ژورنالهای تجاری و ایستگاههای مترو در اندک زمانی برند را به جمعیت زیادی نشان داد. در واقع این بهترین روش است؛ ولی گران است و برای یک کسب وکار نوپا مقدور نیست که در طولانیمدت از آن استفاده کند. به همین جهت باید از همان ابتدا طرح تبلیغاتی را به گونهای طراحی کرد که زمان پاسخدهی آن به حداقل برسد و بتوان تا حداکثر زمان ممکن از آن استفاده نمود. توجه به نوع کسبوکار و نوع بازار هدف عواملی هستند که میتوانند خطرات کهنه شدن و ناکارآمد بودن تبلیغات را کاهش دهند.
معرفي معتبرترين برند خدماتي در دنيا
آمريكن اكسپرس آژانس مسافرتي شماره يك جهان است و تاريخچه قابل توجهي دارد. اين شركت در سال 1850 به عنوان يك شركت حملونقل سريع تاسيس شد. در سالهاي 1880 آمريكن اكسپرس همچنين به حملونقل كالا مشغول بود؛ ولي در همين دوران يك بخش نقل و انتقال مالي هم ايجاد كرد كه بيشتر مشتريان آن را موج تازه مهاجران اروپايي تشكيل ميدادند كه ميخواستند براي خانواده خود در ميهن اصليشان پول بفرستند.
در سال 1819 آمريكن اكسپرس، چك مسافرتي را ابداع كرد و با اين كار همزمان انقلابي در صنعت توريسم و مسافرت و صنايع مالي و پولي به وجود آورد. تا سال 1985 كه آمريكن اكسپرس دومين ابداع بزرگ خود، يعني كارت اعتباري آمريكن اكسپرس را ارائه داد، اين كارت پلاستيكي سبز رنگ توانست مثل چكهاي مسافرتي، موانع دست و پاگير نقل و انتقال پول را از سر راه مردم، نه تنها مسافران بلكه خريداران عادي بردارد.
كارت اعتباري آمريكن اكسپرس براي اولين بار به مردم امكان داد بدون حمل پول نقد در جبيشان، خريدهاي خود را انجام دهند. اين كارت داراي تعرفه قابل شارژ بود؛ از اين رو در دسترس همه اقشار جامعه قرار نداشت. بنابراين، كارت آمريكن اكسپرس به عنوان سمبلي براي كسب موقعيت اجتماعي تبديل شد، نشانه اينكه «من داراي اعتبار مالي بالايي هستم.»
آمريكن اكسپرس از سال 1880 در جستوجوي شيوهاي بود كه از دردسرها و اوضاع نامنظم جابهجايي فيزيكي پول نقد، در نقل و انتقالات مالي خلاص شود. كارتهاي اعتباري شارژي موفق شد بخش بزرگي از جامعه را يك گام از اسكناس و سكه (نقدينگي سخت) دور و به دنياي تميزتر نقدينگي نرم نزديك كند. در نيمه دوم قرن بيستم، فعاليتهاي تبليغاتي آمريكن اكسپرس، كارت اعتباري را سمبل شخصيت و مقام جلوه ميدادند و گاه آن را به عنوان نشانه عضويت در يك كلوپ و باشگاه ويژه نشان ميدادند. يكي از شعارهاي تبليغاتي معروف آمريكن اكسپرس اين بود: «عضويت، امتيازات خاص دارد.» تجار موفق و شناخته شدهاي مثل ريچارد برانسون در آگهيهاي تبليغاتي، عضويت در آمريكن اكسپرس را توصيه ميكردند.
امروزه، اين شركت به يك «سوپرماركت مالي» يا به گفته خودشان به شركت خدمات متنوع مسافرتي، مالي و شبكهاي در سراسر جهان تبديل شده است؛ ولي هنوز قسمت اعظم شهرت آن به دليل كارتهاي كوچك پلاستيكي اش است. با اين حال، در قرن جديد تصوير ذهني برند، آمريكن اكسپرس و كارتهايش به طرز غير قابل انكاري، از يك برند انحصاري و گران به يك برند همگاني تغيير يافت. نوعي كارتهاي اعتباري كه ديگر نشاندهنده موقعيت اجتماعي نبودند و كاربرد آنها تسهيل امور مالي بود، جايگزين كارتهاي قبلي شدند. مردم ديگر از كارتهاي آمريكن اكسپرس براي پرداخت خريدهاي معمولي مانند خريد از سوپرماركت يا حتي اجاره ماهانه استفاده ميكردند.
آمريكن اكسپرس با استفاده از تبليغاتي كه مخاطبش خريداران جزء هستند، موفق شده است جايگاه قديمي خود را به عنوان سمبل پرستيژ و مقام اجتماعي پايين بياورد و عموم مردم را هدف قرار دهد. هر چه باشد، سالها از دهه پنجاه ميلادي ميگذرد و امروز ديگر همه جهان بر پايه كارتهاي اعتباري ميچرخد، با اينكه تغيير از جايگاه ويژه به «مردمي»، استراتژي پرخطري بود، ولي پيشينه قديمي و معتبر آمريكن اكسپرس در امانتداري و امنيت مالي، اين انتقال را براي اين برند، نسبت به بسياري از نامهاي تجاري ديگر، آسانتر ساخت. اكنون آمريكن اكسپرس ميتواند ادعا كند كه به هدف اوليه خود يعني ايجاد «معتبرترين برند خدماتي در دنيا» نزديك شده است. آمريكن اكسپرس با داشتن بيش از 68 هزار كارمند در سراسر جهان، در سال 2008 ميلادي درآمدي بالغ بر 26 ميليارد دلار داشته است كه نزديك به 80 درصد آن، تنها از ايالات متحده به دست آمد. كارتهاي اعتباري اين شركت اكنون 24 درصد حجم مبادلات مالي آمريكا را بر عهده دارند. با توجه به سوابق اين شركت، امروزه آمريكن اكسپرس را ميتوان به عنوان يكي از نمونههاي موفق در زمينه برندسازي در بازار خدمات مالي برشمرد.
ایجاد زمینه و انگیزه برای مشتریان براي تشریک مساعی در تقویت و توسعه یک برند، شیوهای است که به کارآیی و مفید بودن هر چه بیشتر منجر میشود. فلسفه بازاریابی اجتماعی در عمق دیدگاه خود بر این اصل، یعنی مفید بودن تکیه میورزد و این به آن مفهوم است که دیگر فروش محصولات و خدمات بر دو عامل خریدار و فروشنده محدود نمیماند و عامل سومیبا شاخص مفید بودن این تعامل بر آن نظارت مینماید.
درگیر کردن و دخالت دادن مشتری در کارها، تمایز محصول یا خدمات و تحسین کردن مردم به جای تحریک آنها به خرید، دادن پاداش به خاطر خرید محصول یا ارائه فرصتهایی برای دریافت احساس شهرت، روشی است که به شراکت با مشتریان در ساخت و تقویت برند منجر میگردد. اینکه انگیزه مردم در حمایت از برخی برندها چیست و اینکه برخی برندها ذاتا دارای طراحی مشارکتآمیز هستند، از جمله موضوعاتی هستند که به نظر میرسد در هفت اصل مورد شناسایی قرارگرفته در زیر مستتر باشد. اصولی که حاصل تحقیق از مشتریان و کارشناسان صنفی است.
1) برای مشتریان نقشی فراتر از خرید محصول یا خدمتتان قائل باشید. به طور مثال، آیا نمیتوان مشتری را در قلب روندهای نوآوری و ارتباطات سازمان قرار داد. این استراتژی برای برندهایی که دائما به دنبال نوآوری و تغییر هستند؛ نظیر مدلباس و فناوری میتواند بسیار مفید واقع گردد. برندهایی که در راستای خواست مشتریان به فعالیت و تولید میپردازند، غالبا از درجه ماندگاری و محبوبیت فوقالعادهای برخوردارند؛ زیرا این محبوبیت را از تامین نیازهای واقعی مخاطبین خود حاصل مینمایند. اینکه بدانیم کجا بایستی به دیگران نیز فضا بدهیم، منوط به داشتن قدرت شنوایی بالا و یکپارچگی و پیوستگی در شنیدن صدای مشتریان است. اگر هدفمان جایگزینی برای برندهای سنتی رانشی و یکسویه به برندهای کششی و دوسویه با مشتریان باشد، آنگاه گام اول در سنخیت برندها با آنچه را كه مردم فکر میکنند، میگویند و میخواهند را برداشته ایم.
2) داشتن بیانیه ماموریت به نوعی دارایی در بانکها مبدل گردیده است که گاهی مایه مباهات نیز هست و اما ماموریتهایی که فراتر از نتیجهگیریهای صورتجلسات به عمل درآیند، عموما پویایی خود را حفظ مینمایند. برندها باید وجوه تمایز را مثبت تلقی کنند زیرا مصرفکنندگان اینگونه عمل میکنند. به یاد داشته باشید حتی صحیحترین و پرطرفدارترین ماموریتها صرفا زمانی کارآیی خواهند داشت که حمایت تمامیستون سازمانی را در پی داشته باشد. لذا نباید از تفهیم ماموریت برای کارکنان و همچنین همراه ساختن آنان با ماموریت سازمان غفلت ورزید.
3) شفافیت یا وضوح و برندسازی به کمک مشتریان دو جزء غیرقابل تفکیک هستند.
رسانههای دیجیتالی کار بازبینی مشتریان و نظارت یا اندازهگیری صحت و سقم عملکرد و ادعاهای برندها را آسانتر ساختهاند. برندها باید در عملکرد داخلی و ادعاهای خارجی یکسان و پیوسته عمل نمایند، زیرا غالبا از نظر عموم «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید» آنیسازی در کلیه امور و وجوه میتواند زمینهساز اعتماد مشتری باشد که گامیفراتر از رضایت مشتری
محسوب میشود.
4) هر محصول یا خدمت باید به ایجاد مزیت در زندگی افراد جامعه منجر گردد و مثلا در حوزههای مالی، اجتماعی، یا محیطی برایشان نیازی را مرتفع یا ارزشی را فراهم میکند. برندها نه تنها باید به لحاظ وقت و انرژی برای مردم ارزشمند باشند، بلکه با داشتن عملکرد و رفتاری مسوولانه میتوانند رغبت، دلسوزی و حمایت مشتریان را جلب نمایند. این رفتار مسوولانه را میتوان در حوزههای اجتماعی و نیز محیطی فراتر از حوزههای مستقیم مالی مربوط به مشتری جستوجو كرد.
5) طبعا محصول یا خدمت، بهترین و عمدهترین راه برندها برای بیان تعهداتشان و نیز بهبود و ارائه ارزش افزوده به مشتری است. برند «متد» در ایالات متحده نمونهای از یک برندسازی به کمک مشتریان به حساب میآید که دارای ماموریتی روشن است.
«همه برای پاکیزگی» و ارائه محصولی منحصر به فرد و عالی؛ یعنی صابون بهداشتی با بستهبندی بدیع و قابل بازیافت نشانگر تعهد و پایداری این برند به قولی است که به مردم وعده داده شده است. ترکیبی از کارآیی، دوستی با محیطزیست و زیبایی موجب گردیده است تا این برند طرفداران زیادی پیدا کند، آنچنان که در ماه مارس سال 2007 این برند به عنوان هفدهمین شرکت آمریکایی با بالاترین نرخ رشد شناخته شده است.
6) برندسازی به کمک مشتریان، از طریق فرهنگ داخلی شفاف و علنی بودن در کلیه زمینهها و اعتقاد به اینکه ایدههای خوب همه جا وجود دارد، رشد و تکامل پیدا میکند. این برندها به جای سرمایهگذاری روی تبلیغات و در بوق و کرنا کردن نام خود، صرفا از طریق فعالیت معنیداری که در هر اقدامشان نمایان است، جذاب و پرطرفدار باقی میمانند.
7) محصول، توزیع، قیمت و ترویج یا اطلاعرسانی، باید با ماموریت یک برند تلفیق گردد و مبتنی بر آن سیاستگذاری شود. این موضوع اگر چه بسیار واضح و پیشپا افتاده است؛ اما غالبا در مراحل عملی به فراموشی سپرده میشود. دنیای اقتصاد
دنیای اقتصاد-در این مقاله بررسی خواهیم کرد که چگونه میتوان نوعی تاثیرگذاری پایدار ایجاد کرد.
مدیران بیشتر وقت خود را صرف کمک به دیگران برای موفق شدن میکنند. کارمندان، مشتریان، سرمایهگذاران، تامینکنندگان مواد اولیه و... از جمله این افراد هستند.
کمک به دیگران برای موفق شدن کار شما است، اما تمرکز روی خودتان نیز بخشی از وظیفه شما است و حداقل باید بخشی از وقت خود را صرف آن کنید.
چرا؟ موفقیت شما سبب موفقیت دیگران میشود و موفقیت نیازمند دور بودن از ازدحام و مشهور بودن به انجام کاری خاص است.
البته روشهای زیادی برای برجسته بودن وجود دارد.
نفر اول باشید که به محیط کار وارد میشوید
و برای این کار هدف داشته باشید
بسیاری از کسانی که تجارت میکنند هر روز اولین کسی هستند که به محیط کار وارد میشوند. این بسیار خوب است، اما شما در این زمان چه میکنید؟ تصمیمات خود را سازماندهی میکنید؟ یا ایمیل خود را چک میکنید؟
به جای رسیدگی به امور شخصی به انجام کارهایی بپردازید که به نفع شرکت است و همه شاهد آن هستند. به حل مشکلات حل نشده روز گذشته بپردازید. اقداماتی انجام دهید که باعث شود وقتی کارمندان به شرکت رسیدند با سرعت بیشتری بتوانند کارشان را آغاز کنند. مسائلی که دیگران آن را نادیده گرفتهاند، حل کنید. هر کاری که انتخاب میکنید، بدون تناقض انجام دهید.
فردی نباشید که تنها چراغها را روشن میکند. فردی باشید که زود سر کار میآید و همه کارها را انجام میدهد. طولی نمیکشد که اقداماتی که انجام میدهید در بین همه شناخته میشود.
به انجام کار خاصی مشهور شوید.
انجام کارهای استاندارد و معمولی شما را به عنوان فردی برجسته مشهور نخواهد کرد و مهم نیست که این کارها چقدر دشوار هستند.
فراتر از استانداردها بروید. در حل کشمکشهای بین کارکنان پیشقدم باشید. مدیری باشید که از درون پیشرفت میکند. به عنوان فردی شناخته شوید که سریعتر واکنش نشان میدهد و عمل میکند یا پیش از همه آماده میشود.
ماموریت باارزش بخصوصی انتخاب کنید و در آن از همه پیشی بگیرید.
پروژه جانبی مخصوص به خود را ایجاد کنید.
برتری یافتن در یک پروژه مشخص قابل پیشبینی است. اما برتری یافتن در یک پروژه جانبی به شما کمک میکند که به عنوان فردی برجسته شناخته شوید. نکته کلیدی این است که ریسک کنید و اطمینان حاصل کنید که شرکت و مشتریان شما متحمل این ریسک نشوند.
به عنوان مثال سالها پیش تصمیم گرفتم یک دایرهالمعارف اینترنتی برای کارمندانم ایجاد کنم که کارمندان میتوانستند از طریق شبکه شرکت از آن استفاده کنند. من در خانه روی این پروژه کار میکردم و برخی مدیران نسبت به پیشنهادم علاقه نشان داده بودند، اما مدیر منابع انسانی از آن متنفر بود... به این ترتیب این پروژه در نطفه خفه شد. من ناامید شده بودم، اما شرکت طرح پیشنهادیام را نادیده نگرفت و مدتی بعد به عنوان یکی از اعضای تیم بهبود فرآیندهای شرکت انتخاب شدم، چرا که حالا من همان فرد برجستهای بودم که پروژههای جانبی خوبی مطرح میکند.
انرژی خود را در همان جایی صرف کنید که درباره آن صحبت میکنید
اغلب افراد صحبت میکنند، اما تنها عده قلیلی در راستای تحقق آنچه درباره آن صحبت کردهاند، تلاش میکنند. بگویید فکر میکنید که یک پروژه خوب پیش نمیرود. به جای آنکه با اشاره کردن به جهت درست و زمانبندیهای اصلاح شده، نشان دهید که چقدر باهوش هستید، به سراغ مشکل بروید و با تمام قوا آن را برطرف کنید.
انتقاد درباره آنچه اشتباه است یا صحبت درباره چیزهایی که باید تغییر کنند یا بهبود یابند، کاری آسان است. افراد برجسته و تاثیرگذار افرادی هستند که برای یافتن راهحل مشکلات تلاش میکنند.
اندکی از بعد شخصی خود را به دیگران نشان دهید
علاقهها و خواستههای شخصی به دیگران کمک میکند شما را بشناسند و به یاد بیاورند. این یک مزیت بزرگ برای یک شرکت جدید است که در بازار شلوغ به رقابت میپردازد.
مطمئن شوید که علائق شخصی شما موفقیتهای حرفهایتان را تحتالشعاع قرار نمیدهد. مشهور بودن به عنوان فردی که یکبار در مسابقه ماراتن شرکت کرده است، خوب است. اما مشهور شدن به عنوان فردی که همواره در حال سفر و شرکت در مسابقات ماراتن است و هیچگاه در مواقع نیاز در دسترس نیست، مناسب نیست.
اجازه دهید افراد تا اندازهای درباره شما بدانند. مقدار کمی جزئیات شخصی به زندگي حرفهای شما رنگ و عمق میافزاید.
از همه سختتر کار کنید
هیچ چیزی نمیتواند جایگزین کار و تلاش شدید شود. به اطراف خود نگاه کنید: چند نفر از رقبای شما به اندازه شما زیاد کار میکنند؟
عده کمی.
بهترین راه برای مبدل شدن به فردی برجسته و اثرگذار، تلاش برای کار کردن بیش از دیگر افراد است. همچنین سادهترین راه است؛ چراکه شما تنها فردی هستید که تلاش میکند.
دنیای اقتصاد- در سال 1977 رييس سيتيبانك ريسك بزرگي را پذيرفت و زماني كه هنوز دستگاههاي خودپرداز مورد اعتماد مشتريان بانكي نبودند، با درك نقش اين دستگاهها در قدرتمند ساختن برند اين بانك و پيشي گرفتن از رقبا، براي نصب دستگاههاي خودپرداز در سراسر نيويورك بيش از 100 ميليون دلار هزينه كرد.
سرمايهگذاري سيتي بانك، ژانويه سال بعد به بار نشست، هنگامي كه يك توفان عظيم از نيويورك عبور كرد و برفي با ارتفاع 17 اينچ سطح شهر را پوشاند. بانكها براي چندين روز بسته شدند و استفاده از دستگاههاي خودپرداز افزايش چشمگيري يافت.
در همان روزها بود كه سيتي بانك شعار تبليغاتي خود را آغاز كرد: «سيتي بانك هيچ وقت به خواب نميرود.» پوستر و بيلبوردهاي تبليغاتي، مشترياني را نشان ميداد كه در حال تلاش براي رساندن خود به خودپردازهاي سيتي بانك بودند. از آن پس تقريبا تمام بانكهاي كشور شعار سيتي بانك را دنبال كردند.
به علت افزايش بانكها، انتخاب مشتريان براي سرمايهگذاري سخت است كه در اين ميان برندسازي ميتواند در انتخاب كمك حال باشد. به طور كلي و با توجه به نتايج تحقيقات گسترده در حوزه خدمات مالي، عوامل زير بر تداعي و آگاهي از نام و نشان تجاري و در نهايت در ايجاد برندي قدرتمند در سازمانهاي خدمات مالي نقشي تعيينكننده ايفا ميكنند:
- دسترسي به شعبه
- فرآيند ارائه خدمات
- شواهد فيزيكي شعبه
- تبليغات تجاري
- رفتار كاركنان شعبه
اگر بانكي بخواهد به واقع با نوآوريهاي گاه و بيگاه خود، رقبا را به لرزه درآورد و سودآوري خود را رشد داده و فرصتهاي بينهايتي را پيش روي بانك خود خلق كند، بايستي سه گام زير را در پيش گيرد:
1) فارغ از روابط و تعاملات با مشتريان خود، آنان را درك كرده و نيازهاي ناگفته آنها را شناسايي كند. اين به آن معناست كه موقتا استراتژيها، خدمات، برند و كسبوكار خود را در وضعيت فعلي حفظ كرده و در كنار آن تكتك رفتارهاي افراد جامعه، فارغ از اينكه اين افراد مشتريان بالقوه او هستند يا نه، فعاليتهاي روزمره آنها را در چارچوب مشخصي شناسايي و درك نمايد. وجود اعتقاد دروني راسخ نسبت به تغيير در زندگي افراد و جستوجوي راههاي موثر جهت بروز تاثيرات مثبت بر رفتارهاي مردم جامعه، اساس نگرش اين بانكها است.
2) از محيط خدمات، بازارها و شايستگيهاي خود فراتر رفته، فرضيات بنياني كسبوكار خود را به چالش كشاند. همچنين فعاليتهاي روزمره سازماني را تغيير داده، قوانين طلايي و اصلي سازماني خود را از گذشته تا به امروز رها كند و بر اساس آنچه از زندگي روزمره مشتريان ياد گرفته از مرزهاي كسبوكار گذشته خود خارج شود. تنها تحت اين شرايط، يك بانك ميتواند فرصتهاي جديد را از طريق نوآوري نشات گرفته از رفتارهاي مردم و مشتريان شناسايي كرده و فرصتهاي جديدي را براي خود بيافريند.
به بيان ديگر، در گام دوم بانك بايد بداند چگونه فضاهاي جديدي را براي فرصتهاي عظيم آينده و پيش روي خود خلق كند كه هيچ رقيبي در آنها وارد نشده و حتي تصور آن را هم نكرده باشد.
3) در گام سوم، بانك بايد از بيرون به درون سازمان خود نگاه كند و استراتژيهاي خود را براساس رفتار و نيازهاي مشتريان بالقوه طراحي كند. در عرصه رقابت امروز، تلاش در جستوجوي ارضاي نيازهاي مشتريان و خواستههاي آنها كافي نيست.
به بيان ديگر، در اين گام بانك بايد بتواند برنامههاي قابل اجرايي طراحي نمايد كه نيازهاي مصرفكنندگان را در بر داشته باشد و در عين حال با تحول و نوآوري در زندگي مردم و رفتار مصرفكنندگان متناسب باشد. هدف اين گام آن است كه تجربيات متفاوت و متمايزي از گذشته براي زندگي مردم خلق شود، به نحوي كه اين تجربيات متفاوت به راحتي در ميان مشتريان، جاي خود را پيدا كند و نيازي به صرف بودجههاي كلان در برقراري ارتباطات بازاريابي و عنوان كردن ويژگيها و مزاياي محصولات و خدمات براي مشتريان نباشد. تنها با اجراي اين 3 گام، بانكها ميتوانند با موفقيت كامل، نقاط دست نيافته در بازارهاي گذشته را شناسايي كرده و نوآوريهاي موفق و چشمگير را به بازار معرفي نمايند و با ارائه فرصتهاي جديد رشد، كسبوكارهاي آينده را از نو خلق كنند. اجراي اين سه گام ساده نيست، اما آنقدرها هم كه تصور ميكنيم، دست نيافتني و دشوار نيست. بسياري از بانكها بر مبناي تجربيات گذشته و به كارگيري غرايز درست، راههاي موفقيت آينده خود را شناسايي كردهاند.
مديران ما بايد بياموزند تا غرايز رهبري خود را به درستي هدايت كرده و به رغم ماهيت متحول و پيچيدگيهاي رو به رشد كسبوكار در عرصه رقابت، اين غرايز را در بانكها توسعه دهند. هدف نهايي ما، دست يافتن به بانكهايي است كه در جستوجوي خلق مزيت مشتري باشند. آنچه در قالب مزيت مشتري عنوان ميكنيم، چيزي جز تلاقي فرصتهاي نوآوري، روندها و تحولات بازار، تغيير رفتار و تجربيات مردم در زندگي و محيط كار و موفقيت بر مبناي شايستگي بانك نيست.
دنیای اقتصاد-پيش از آنكه اهميت برند در فضاي كسب و كار مورد توجه قرار گيرد، به نظر ميرسد، با رويكرد تاريخي- تحليلي بايد دنبال اين پرسش بود كه چرا برند در فضاي كسب و كار ايران از اهميت منطبق با مقياس منطقهاي برخوردار نيست؟
براي ارائه پاسخ به اين پرسش ميتوان از دريچه فرهنگ، سياست و اجتماع به آن نگريست، اما از بعد رفتارشناسي اقتصادي ميتوان دلايل عميقتري براي آن متصور شد و ريشهيابي كرد. از بعد اقتصادي، پرسش اصلي بحث را ميتوان اين گونه هم مطرح كرد: چرا با وجود اينكه خوشنامي و داشتن اعتبار از گذشته تاكنون به عنوان يك ارزش در مبادلات اقتصادي بازرگانان و تجار در ميان اصناف مختلف اهميت دارد، اما نام و نشان تجاري از اهميت و اولويت بالايي برخوردار نيست.
از بعد ساختاري پاسخهاي زير براي سوال فوق قابل طرح است:
1) به دليل اينكه دولت به عنوان يك ابر نهاد اجتماعي طي ساليان متمادي (قبل از تشكيل دولت مدرن) در اقتصاد نقش مسلطي داشته و در تمام بازارها حضور بلامنازعي داشته، امكان و زمينه توجه به اين پديده مدرن تجاري وجود نداشته است. به بيان سادهتر، برند و توسعه ادبيات آن متعلق به بازارهاي رقابتي و اقتصاد آزاد و غيرمتمركز است. اين در حالي است كه در كشور ما بنگاههاي ايراني متعلق به بخش دولتي و بخش عمومي سهم بالايي در بازارهاي غيررقابتي دارند يا اگر رقابتي هم ميان بنگاههاي بخش خصوصي وجود دارد در يك ناحيه محدود از بازار شكل گرفته كه به رهبري بنگاه دولتساز در بازار خدشه وارد نميكند. از سويي بنگاههاي دولتي در امتداد تاريخ و حيات خود نيازي به برندسازي و احترام به برند خود نداشتهاند.
2) زمينه تبلور و رشد و توسعه بنگاه صادراتگرا در طول تاريخ اقتصاد ايران وجود نداشته و طي دهه اخير با توسعه بنگاههاي صادرات محور موضوع توسعه برند اهميت پيدا كرده است.
3- توجه به داراييهاي مشهود: به دليل ذائقه اقتصادي، ايرانيان دلبستگي خاصي به داراييهاي ثابت و مشهود در پرتفو يا سبد داراييهاي خود دارند و زمين، ساختمان، انبار، ماشينآلات، تجهيزات و ... در جريان قيمتگذاري و ارزشيابي به ويژه براي نقلوانتقال يك شركت از اهميت بالايي برخوردار است. بارها مشاهده شده كه در هنگام واگذاري يك شركت، اين ارزش جايگزيني و ارزش انحلال بوده كه مورد اعتنا قرار گرفته است و اين موضوع نشان ميدهد كه توجه به دارايي مشهود، خاستگاه فرهنگي دارد.
4- ايران همواره به دليل مشكلات ساختاري، داراي يك اقتصاد تورمي است. در يك اقتصاد تورمي، ارزش داراييهاي واقعي طي يك روند دائمي در حال افزايش است. هنگامي كه ارزش داراييهاي ثابت بنگاهها (حتي بنگاههاي زيانده و داراي داراييهاي هنگفت كه مجددا ارزيابي نشدهاند) در حال افزايش است، مشكلاتي به وجود ميآيد. افزايش ارزش داراييها در شرايط تورمي (حتي فراتر از نرخ استهلاك سالانه) دو مشكل را براي بنگاههاي ايراني پديد آورده است:
الف) دلبستگي و وابستگي مديران يا بهتر بگوييم مالكان بنگاه به بسط سمت راست ترازنامه (داراييها) بيشتر ميشود.
ب) نگراني مديران و مالكان به مساله افزايش هزينه سرمايهگذاري بر سر توسعه داراييهاي نامشهود «برند» دارايي غيرفيزيكي) در زمان تورمي بيشتر تشديد ميشود.
5- مديران و مالكان بنگاههاي ايراني نگاه راهبردي و عموما «دارايي محور» به «برند» ندارند، به طور كلي ايرانيان كسب درآمد و سود از «برند» را موضوعي رويايي و غيرقابلدستيافتني ميدانند. اين ديدگاه ريشه در گرايش به مديريت هزينهاي (صرفهجويي در تخصيصها) به جاي انتخاب مديريت درآمدي در بنگاه دارد؛ بنابراين از اين بعد هم «برند» مورد كمتوجهي قرار گرفته است.
اما براي اهميت يافتن برند به عنوان يك دارايي معنوي براي بنگاههاي ايراني بايد چه تدابيري اتخاذ كرد:
* تغيير روشهاي حسابداري در بنگاههاي توليدي و خدماتي.
* تغيير ديدگاه مديران در بنگاههاي ايراني نسبت به سرمايهگذاري بر روي برند.
* تاسيس موسسههاي ارزشگذاري و رتبهبندي برند تجاري.
* تعيين ارزش برند شركتها توسط شورايعالي واگذاري و سازمان خصوصيسازي در جريان قيمتگذاري شركتهاي قابلواگذاري.
* تعيين و تدوين استاندارد ارزشگذاري برند شركتها از سوي سازمان حسابرسي و توصيه آن به موسسههاي ارزياب سهام و داراييها.
* پيگيري اهميت برند از سوي تشكلهاي حرفه حسابداري.
* ورود ارزشگذاري برند در ادبيات دولت درخصوص مصوبات و دستورالعملهاي خصوصيسازي و واگذاري واحدهاي دولتي.
* ارزشگذاري برند شركت از سوي خود بنگاه و ورود ارزش تعيينشده به ترازنامه شركتها.
* ايجاد بازار برند به منظور خريد، فروش (مزايده)، اجاره و ادغام برندها در يكديگر.
* تاكيد مبلغان و شركتهاي تبليغاتي روي برند (برندينگ) شركتها به منظور فرهنگسازي.
* برگزاري فستيوال محلي، جشنواره ملي، نمايشگاه برند و ...
منبع: كتاب برندسازي در بازار خدمات مالي
تاليف: دكتر مجيد رضاداوري، علي سليماني بشلي - انتشارات رسا
صفحه قبل 1 صفحه بعد